زمانی که متولد شدم یکی تو گوشم گفت :

(تا آخر عمر با تو هستیم !) خندیدم و گفتم تو کی هستی ؟

گفت :غم و تنهایی



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:36 | نویسنده : فاطمه |

مرگ از زندگی پرسید چرا من تلخم وتو شیرین

زندگی در پاسخ گفت : چون من دروغم ولی تو حقیقت



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:35 | نویسنده : فاطمه |

وقتی از همه چیز وهمه جا نامید شدی برو در کوه فریاد بزن که

آیا امید هست ؟

آن وقت خواهی شنید

هست ،هست ، هست



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:30 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:11 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:9 | نویسنده : فاطمه |

این روزها

اگر خون هم گریه کنی

عمق همدردی دیگران با تو

یک کلمه است

آخی




تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:8 | نویسنده : فاطمه |

سر میز شام یادت که می افتم بغض می کنم

اشک در چشمانم حلقه می زند و همه با تعجب نگاهم می کنند

لبخندی می زنم و می گویم : چقدر داغ بود



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:4 | نویسنده : فاطمه |

در دستور زبان عرفان ، فعل اینگونه صرف میشود :

من نیستم ، تو نیستی ، او همیشه هست .

خدا



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:3 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 18:1 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:59 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:58 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:57 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:57 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:56 | نویسنده : فاطمه |

عاشق چادر هستم /......

ار ان عاشق هایی که بدون معشوقش میمیرد ....

از من دلیل می خواهی برای این عشق ...........

چادر مادرم فاطممه (س) کافی نیست .......

وصیت نامه ی شهدا را خوانده ای

حرف های ان آمریکایی که میگفت : چادر را از سر زنان بکشیم جمهوری اسلامی شان خودش نابود می شود را شنیده ای

گلزار شهدا که بروی

عکس هایشان را که می بینی

وصیت نامه هایشان را که بخوانی

آن وقت می فهمی ارزش امانتشان را .........

یادت باشد ..............

رمز عملیات یا زهرا (س) بود



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:49 | نویسنده : فاطمه |

آقا پسر جوان ........ دختر خانم جوان.................... بیا اگر گناه می کنیم ..........

نگوییم (جوانی کردیم ) به جوانی علی اکبر (ع) بر می خورد



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:47 | نویسنده : فاطمه |

میگن عناصر اصلی 4 تا هستن

آب وآتش ، خاک و هوا

خوب که فکر می کنم می بینم درسته

آبی که از تو دریغ کردند

آتشی که به خیمه هایت انداختند

خاکی که شد محل سجده ما

و هوایی که عمریست در دل ها انداخته ای

ترکیب این 4 تا شد کربلا



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:44 | نویسنده : فاطمه |

تلویزیون آمد..........................خواب رفت

سود آمد ........................... برکت رفت

مد آمد...................................حیا رفت 

فست وفود و پرخوری آمد ....... سلامت رفت

رشوه آمد  ............................ حق رفت

دیر خوابی آمد ...................... نماز صبح رفت

اسراف ومصرف گرایی آمد ........... قناعت رفت

قوم پرستی آمد ..................... برادری رفت

ماهواره آمد ........................... حجاب رفت

تلفن آمد .............................. صله رحم رفت

اندیشه کنیم

چه ها آمد و چه ها رفت



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:37 | نویسنده : فاطمه |

شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبر از دل پر درد گل یاس نداشت 

باید اینطور نوشت :

چه شقایق باشد چه گل پیچک و یاس

جای یک گل خالی است

تا نیاید مهدی زندگی دشوار است

و حرف آخر :

ای امام زمان ، دردم از این نیست که نمی بینمت

دردم از این است که شاید ببینمت ولی نشناسمت



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:30 | نویسنده : فاطمه |

شهادت واژه نیست تا بتوان به دنبال معنای آن گشت ، شهادت فرهنگ است ، فرهنگ اعتقادی زلال در گستره جامعه ی بشریت است ویادمان نرود شهدا ناظر اعمال ما هستند



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:28 | نویسنده : فاطمه |

مادر ای آفتاب هستی بخش                         زیر پایت بهشت جاوید است



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:26 | نویسنده : فاطمه |

خدا را گفتم بیا جهان را قسمت کنیم

آسمان برای من

ابرهایش برای تو

دریا برای من

موج هایش برای تو

ماه برای من

خورشید برای تو

خدا خندید و گفت :

تو بندگی کن و انسانباش همه ی دنیا برای تو

من هم برای تو



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 17:24 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 14:33 | نویسنده : فاطمه |

ح : حیای یك زن

ج : جمال یك زن

ا : ادب یك زن

ب : برخورد یك زن

همه ی این ها در یك جمله جمع می شود

آن هم حجاب است.



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 14:28 | نویسنده : فاطمه |

آنها چفیه داشتند...... من چادر دارم


آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...

 

من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم...


آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...

 

من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...


آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...

 

من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...


آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...

 

من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...

 


آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...

 

من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...


آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...

 

من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 14:27 | نویسنده : فاطمه |

تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم.

یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس.

دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.

خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:

(توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمیشه بچه؟)

همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.

دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:

(چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)

دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت..

 



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 14:24 | نویسنده : فاطمه |



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 14:14 | نویسنده : فاطمه |


من شکایت دارم...


از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست


از آن ها که به مسخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛


چـــــرا نمی فهمی؟


این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد


حـــُرمــت دارد !

 



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 14:11 | نویسنده : فاطمه |


پروردگارا، افتخار سجده کردن بر آستان قدسی ات را هرگز از من نگیر، چرا که هرگاه بر تو سجده می کنم، روحم را نوازش می کنی، و به آن آرامشی ژرف می بخشی...
پس ای بخشنده ترینِ بخشندگان بگذار تا ابد بنده کوچک تو باقی بمانم



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:, | 13:45 | نویسنده : فاطمه |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد